هیئت قاسم ابن الحسن علیهما السلام

پیوندها

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منتهى الآمال» ثبت شده است

 منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏1،ص:49

فصل دوّم: در بیان ولادت با سعادت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلم و غرائب و معجزاتى که در آن وقت به ظهور آمده است‏
بدان که مشهور بین علماى امامیّه آن است که ولادت با سعادت آن حضرت در هفدهم ماه ربیع الأول بوده، و علامه مجلسى (ره) نقل اجماع بر آن فرموده «1» و اکثر علماء سنّت در دوازدهم ماه مذکور ذکر نموده‏اند، و شیخ کلینى و بعض افاضل علماى شیعه نیز اختیار این قول فرموده‏اند «2»، و شیخ ما علامه نورى- طاب ثراه- رساله‏اى در این باب نوشته، موسوم «به میزان السماء در تعیین مولد خاتم الانبیاء»، طالبین به آنجا رجوع نمایند.
و نیز مشهور آن است که ولادت آن حضرت نزدیک طلوع صبح جمعه آن روز بوده «3» در سالى که اصحاب فیل، فیل آوردند براى خراب کردن کعبه معظّمه و به حجاره سجّیل معذّب شدند.
و ولادت شریف به مکّه شد در خانه خود آن حضرت، پس آن حضرت آن خانه را به عقیل بن ابى طالب بخشید، و اولاد عقیل آن را فروختند به محمّد بن یوسف‏
__________________________________________________
 (1) نک: جلاء العیون، چاپ انتشارات سرور ص 64؛ الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 2، ص 64؛ حیاة القلوب، ج 2، ص 127؛ مصباح المتهجد، ص 732؛ اقبال الاعمال، ج 3، ص 121؛ المصباح کفعمى، ص 511.
 (2) اصول الکافى، ج 1، ص 364؛ سایر اقوال علماى عامه در الامتاع مقریزى، ص 3 آمده است.
 (3) نیز نک: الصحیح من سیرة النبى الاعظم، ج 2، ص 64.


                        منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏1،ص:50
برادر حجاج، و او آن را داخل خانه خود کرد و چون زمان هارون شد، خیزران مادر او آن خانه را بیرون کرد از خانه محمّد بن یوسف و مسجد کرد که مردم در آن نماز کنند، و در سنه شش صد و پنجاه و نه ملک مظفّر (والى یمن) در عمارت آن مسجد سعى جمیل فرمود، و الحال در همان حالت باقى است و مردم به زیارت آنجا مى‏روند.
و در وقت ولادت آن حضرت غرائب بسیار به ظهور رسیده.
و از حضرت صادق علیه السّلام روایت شده است که ابلیس به هفت آسمان بالا مى‏رفت و گوش مى‏داد و اخبار سماویّه را مى‏شنید، پس چون حضرت عیسى علیه السّلام متولد شد او را از سه آسمان منع کردند و تا چهار آسمان بالا مى‏رفت، و چون حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلم متولد شد او را از همه آسمانها منع کردند، و شیاطین را به تیرهاى شهاب از ابواب سماوات راندند.
پس قریش گفتند: مى‏باید وقت گذشتن دنیا و آمدن قیامت باشد که ما مى‏شنیدیم که اهل کتاب ذکر مى‏کردند، پس عمرو بن امیّه که داناترین اهل جاهلیّت بود گفت: نظر کنید اگر ستاره‏هاى معروف که به آن‏ها هدایت مى‏یابند مردم و به آن‏ها مى‏شناسند زمانهاى زمستان و تابستان را، اگر یکى از آن‏ها بیفتد، بدانید وقت آن است که جمیع خلایق هلاک شوند، و اگر آن‏ها به حال خودند و ستاره‏هاى دیگر ظاهر مى‏شود، پس امر غریبى مى‏باید حادث شود.
و صبح آن روز که آن حضرت متولّد شد، هر بتى که در هر جاى عالم بود بر رو افتاده بود، و ایوان کسرى یعنى پادشاه عجم بلرزید، و چهارده کنگره آن افتاد، و دریاچه ساوه که سالها آن را مى‏پرستیدند فرو رفت و خشک شد «1» و وادى سماوه «2» که سالها بود کسى آب در آن ندیده بود آب در آن جارى شد، و آتشکده فارس که هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد، و داناترین علماى‏
__________________________________________________
 (1) همان است که نمک شده است و نزدیک کاشان است.
 (2) محلى بین کوفه و شام.
                      


منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏1،ص:51

مجوس در آن شب در خواب دید که شتر صعبى چند، اسبان عربى را مى‏کشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند، و طاق کسرى از میانش شکست و دو حصّه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جارى گردید.
و نورى در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز کرد تا به مشرق رسید و تخت هر پادشاهى در آن صبح سرنگون شده بود، و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمى‏توانستند گفت، و علم کاهنان بر طرف شد و سحر ساحران باطل شد و هر کاهنى که بود میان او و همزادى که داشت که خبرها به او مى‏گفت جدایى افتاد، و قریش در میان عرب بزرگ شدند، و ایشان را آل اللّه گفتند زیرا که ایشان در خانه خدا بودند.
و آمنه علیها السّلام مادر آن حضرت گفت: و اللّه که چون پسرم بر زمین رسید دستها را بر زمین گذاشت و سر به سوى آسمان بلند کرد و به اطراف نظر کرد، پس از او نورى ساطع شد که همه چیز را روشن کرد و به سبب آن نور قصرهاى شام را دیدم، و در میان آن روشنى صدایى شنیدم که قائلى مى‏گفت: که زاییدى بهترین مردم را، پس او را محمّد نام کن.
و چون آن حضرت را به نزد عبد المطّلب آوردند او را در دامن گذاشت و گفت:
         الحمد للّه الّذى اعطانى             هذا الغلام الطّیّب الاردان‏
             قد ساد فى المهد على الغلمان‏

 حمد مى‏گویم و شکر مى‏کنم خداوندى را که عطا کرد به من این پسر خوشبو را که در گهواره بر همه اطفال سیادت و بزرگى دارد، پس او را تعویذ نمود به ارکان کعبه «1» و شعرى چند در فضایل آن حضرت فرمود.
در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد کرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را از جا بر آورده است اى سیّد ما!
__________________________________________________
 (1) یعنى براى سلامت و صیانت او از شر دشمن‏ها و شیطان‏ها، بدن حضرت را به چهار گوشه کعبه مالید.
                        منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏1،ص:52
گفت: واى بر شما! از اوّل شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیّر مى‏یابم، و مى‏باید که حادثه عظیمى در زمین واقع شده باشد که تا عیسى به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس بروید و بگردید و تفحّص کنید که چه امر غریب حادث شده است؟ پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند: چیزى نیافتیم! آن ملعون گفت که: استعلام این امر کار من است. پس فرو رفت در دنیا و جولان کرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید که ملائک اطراف حرم را فرو گرفته‏اند، چون خواست که داخل شود ملائکه بانگ بر او زدند، برگشت پس کوچک شد مانند گنجشکى و از جانب کوه حرا داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد اى ملعون! گفت: اى جبرئیل! یک حرف از تو سؤال مى‏کنم، بگو امشب چه واقع شده است در زمین؟
جبرئیل گفت: محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلم که بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است.
پرسید که: آیا مرا در او بهره‏اى هست؟
گفت: نه.
پرسید که: آیا در امّت او بهره دارم؟
گفت: بلى.
ابلیس گفت: راضى شدم. «1»
از حضرت امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است که چون آن حضرت متولّد شد بت‏ها که بر کعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند، و چون شام شد این ندا از آسمان رسید که:
جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً. «2»
__________________________________________________
 (1) نک ایضا: بحار الأنوار، ج 15، ص 257؛ الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 69- 71؛ کمال الدین، ج 1، ص 196؛ تفسیر قمى، 349؛ امالى صدوق، 235؛ جلاء العیون، ص 69، ص 71؛ روضة الواعظین، 65؛ حیاة القلوب، ج 3، ص 133.
 (2) الإسراء، آیه 81.


                        منتهى الآمال، شیخ عباس قمى ،ج‏1،ص:53
و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و کلوخى و درختى که بود خندیدند. و آنچه در آسمانها و زمینها بود، تسبیح خدا گفتند، و شیطان گریخت و مى‏گفت: بهترین امّتها و بهترین خلایق و گرامى‏ترین بندگان و بزرگ‏ترین عالمیان محمّد است صلّى اللّه علیه و آله و سلم. «1»
و شیخ احمد بن ابى طالب طبرسى در کتاب احتجاج «2» روایت کرده است از امام موسى بن جعفر علیه السّلام که: چون حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله و سلم از شکم مادر بر زمین آمد دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوى آسمان بلند کرد، و لبهاى خود را به توحید به حرکت آورد، و از دهان مبارکش نورى ساطع شد که اهل مکّه قصرهاى بصرى «3» و اطراف آن را که از شام است دیدند، و قصرهاى سرخ یمن و نواحى آن را و قصرهاى سفید اصطخر فارس و حوالى آن را دیدند.
و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن که جنّ و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند: در زمین امر غریبى حادث شده است، و ملائکه را دیدند که فرود مى‏آمدند و بالا مى‏رفتند فوج فوج، و تسبیح و تقدیس خدا مى‏کردند، و ستاره‏ها به حرکت آمدند و در میان هوا مى‏ریختند، و این‏ها همه علامات ولادت آن حضرت بود.
و ابلیس لعین خواست که به آسمان رود به سبب آن غرایب که مشاهده کرد زیرا که او را جایى بود در آسمان سیّم که او و سایر شیاطین گوش مى‏دادند به سخن ملائکه، چون رفتند که حقیقت واقعه را معلوم کنند، ایشان را به تیر شهاب راندند براى دلالت پیغمبرى آن حضرت صلّى اللّه علیه و آله و سلم.
__________________________________________________
 (1) بحار الأنوار، ج 15، ص 274؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 1، ص 58؛ جلاء العیون، ص 78- 77؛ حیاة القلوب، ج 3، ص 141.
 (2) الاحتجاج طبرسى، ج 1، ص 529؛ جلاء العیون، 78؛ بحار الأنوار، ج 15، ص 260؛ حیاة القلوب ج 3، ص 141- 142.
 (3) نک: مراصد الاطلاع، ج 1، ص 201.

  • هیئت قاسم ابن الحسن علیهما السلام